amir samamir sam، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پسر طلای من

بدون عنوان

سلام پسر گلم عزیزم الان که دارم برات می‌نویسم تو بغل منی قشنگم ساعت 12 شب منتظر بابا هستیم تا از مغازه بیاد خونه با اون زبون قشنگت داری برام شعر می خونی: (پیش پیشی ملوسم می خوام تو رو ببوسم . مامان منو نمی زاره . مامان پیشی مو داره ) دلم می خواد تو رو بخورم . مامان کبری رو می گی مامان دوبری اف ففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففف من فدای تو بشم با اون لی لی دوزک...................   گوشی مامان گرفتی میگی مامان: شعر مامانی نهار چی داریم برام بزار می خوای باهاش برقصی نمی دونی چه نازی میدی عکس نی نی‌ها رو  می‌بینی فکر می‌کنی اوستا فدات شم الهی گفتی مامان آب بده وقتی ته شیشه یه ذره آب بود گفتم سر بکش گفت...
4 شهريور 1391
1